تفسير سورهي انفال ( آيات 26 تا 30 )
تفسير سورهي انفال ( آيات 26 تا 30 )
و به ياد آوريد زمانى را كه شما كم بوديد و در زمين (مكّه) مستضعف بوديد، مىترسيديد مردم (دشمنان) شما را بربايند، پس (خداوند در مدينه) پناهتان داد و با يارى خويش، شما را نيرومند كرد و از پاكيزهها به شما روزى داد، باشد كه شما شكرگزارى كنيد.
نكتهها:
«تَخطّف»، به معناى به سرعت گرفتن و ربودن است.مسلمانان مكّه قبل از هجرت پيامبر به مدينه، همواره مورد اذيّت و آزار و شكنجهى مشركان بودند، لذا با سفارش و تدبير پيامبر به صورت فردى يا دستهجمعى به ديگر مناطق هجرت مىكردند؛ بعضى به حبشه، بعضى به يمن و طائف و برخى به شعب ابىطالب رفتند و پيوسته در ترس و اضطراب بودند و هنگامى كه به مدينه مهاجرت كردند، هيچ خانه و كاشانهاى نداشتند و عدّهى بسيارى از آنان جزو اصحاب صُفّه ودر مسجد پيامبر جاى گرفته بودند. انصار نيز در اوائل هجرت پيامبر به مدينه، در فقر و ندارى و قحطى گرفتار بودند به حدّى كه به دانهاى خرما بسنده مىكردند، به علاوه گرفتار اذيّت و آزار يهوديان نيز بودند.
امّا در اواخر بعثت، خداوند به مسلمانان مكنت و توانايى داد و به چنان قدرتى رسيدند كه اهل ذمّه به آنان جزيه مىدادند و يا مشركان همواره در ترس و اضطراب از كشته و اسيرشدن و به غلامى و كنيزى گرفته شدن توسط مسلمانان بودند و بعضى نيز با طوع و رغبت اموال خود را تقديم مسلمانان مىكردند.(84) در اينجا خداوند ضعف و ناتوانى آنان را يادآور مىشود تا شكرگزار قدرت و امنيّت بوجود آمده باشند.
پيامها:
1- يادآورى روزهاى ناتوانى و روزهاى يارى خداوند، مايهى دور شدن از فتنههاست. «واتّقوا فتنة - واذكروا»2- مسلمانان در مكّه تا پيش از هجرت به مدينه، دائماً ترس و دلهره داشتند. «تخافون» (فعل مضارع، نشانهى استمرار است)
3- در راه حقّ، از كمى نفرات وناتوانى وآوارگى نهراسيم، «واذكروا اذ انتم قليل» كه يارى خداوند حتمى است. «فاواكم و ايّدكم...»
4- امنيّت «فاواكم»، توان رزمى و پيروزى «ايّدكم بنصره» و بهبودى وضع اقتصادى «رزقكم من الطيّبات»، از نعمتهاى ويژهى الهى است.
5 - يادآورى روزهاى ضعف و مقايسهى آن با روزهاى پيروزى، مايهى شكرگزارى و عشق و توكّل به خداوند است. «واذكروا... لعلّكم تشكرون»
6- در سايهى ايمان، خداوند به گروه اندكِ ضعيفِ هراسناك، عزّت و قدرت و مكنت مىبخشد. (كلّ آيه)
«27» يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لَا تَخُونُواْ اللَّهَ والرَّسُولَ وَتَخُونُواْ أَمَانَاتِكُمْ وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! به خدا و پيامبر خيانت نكنيد كه در اين صورت آگاهانه به امانتهاى خود خيانت كردهايد.
نكتهها:
در شأن نزول اين آيه آمده است:(85)هنگامى كه مسلمانان به فرمان پيامبرصلى الله عليه وآله، يهوديان بنىقريظه را محاصره كردند، آنان پيشنهاد صلح وكوچ كردن به شام را دادند و پيامبر نپذيرفت و سعدبن معاذ را به داورى مأمور كرد. يكى از مسلمانان همراه او به نام «ابولبابه» كه سابقه دوستى با آنان داشت، با اشاره به گلوى خود به آنان فهماند كه در صورت پذيرش حكميّت سعدبن معاذ، همه كشته خواهيد شد، جبرئيل اين اشاره را به پيامبرصلى الله عليه وآله خبر داد. ابولبابه شرمنده از اين خيانت، خود را به ستون مسجد پيامبر بست و هفت شبانه روز چيزى نخورد، سرانجام خداوند توبهاش را پذيرفت.
شأن نزول ديگرى نيز بيان شده كه در جنگ بدر، بعضى از مسلمانان نامهاى به ابوسفيان نوشتند و از نقشهى پيامبرصلى الله عليه وآله به او خبر دادند، ابوسفيان هم از مشركان مكّه درخواست كمك كرد كه هزار نفر براى جنگ بدر به راه افتادند.(86)
در فرهنگ قرآن، امانت مفهوم وسيعى دارد و تمام شئون زندگى سياسى، اجتماعى و اخلاقى را شامل مىشود از جمله:
الف: تمام نعمتهاى مادّى و معنوى مثل مكتب، قرآن، رهبر، فرزند وآب وخاك.
ب: اهلبيت پيامبرعليهم السلام.(87)
ج: هم خودمان، امانت براى خويشتنيم، چنانكه در آيهى ديگر مىخوانيم: «انّكم كنتم تختانون أنفسكم»(88) و هم جامعه براى ما.
د: انفال، غنائم، خمس، زكات و اموال عمومى. (بودن آيه در سوره انفال وغنائم جنگ بدر)
ه : امامباقرعليه السلام فرمود: «احكام دين، فرائض و واجبات الهى، امانت است».(89)
و: حكومت ومسئوليّت.
بنابراين نافرمانى و ادا نكردن حقوق و وظايف خود در ارتباط با اين امانتها، خيانت است، چنانكه ابن عبّاس مىگويد: «هركس چيزى از برنامههاى اسلامى را ترك كند، يك نوع خيانتى به خدا و پيامبر مرتكب شده است».(90) همان گونه كه پيشى گرفتن ناصالحان بر صالحان در مسئوليّتهاى اجتماعى، خيانت به خدا و رسول و مسلمانان است.
پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله فرمودند: «كسى كه در امانت خيانت كند، منافق است، هرچند روزه بگيرد و نماز بخواند. امام صادقعليه السلام فرمودند: نماز و روزهى مردم شما را نفريبد، زيرا گاهى همهى آنها از روى عادت است. مردم را با راستگويى و اداى امانت امتحان كنيد و بشناسيد».(91)
خيانت نكردن در امانت از وظايف و حقوق انسانى است، بنابراين حتّى به امانت غير مسلمان هم نبايد خيانت كرد.
پيامها:
1- خيانت، با ايمان داشتن سازگار نيست. لازمهى ايمان، امانتدارى است. «يا ايها الّذين آمنوا لاتخونوا»2- گاهى يك اشاره به سود دشمن، خيانت است. (با توجّه به شأن نزول اوّل)
3- افشاى اسرار نظامى، خيانتى زشت است. (با توجّه به شأن نزول دوم آيه)
4- خيانت به پيامبر، خيانت به خداوند است. «لاتخونوا اللّه و الرّسول» («لاتخونوا» در مورد خدا وپيامبر با هم آمده، در مورد ساير مردم تكرار شده است.)
5 - خيانت به خدا و رسول، خيانت به خود است و زيان آن به خود انسان باز مىگردد. «لاتخونوا اللّه والرّسول وتخونوا اماناتكم»
6- امانت مردم به منزلهى امانت خود ما و خيانت به آن خيانت به خودمان است. «لا تخونوا... تخونوا اماناتكم»
7- خيانت، فطرتاً زشت و محكوم است. «و انتم تعلمون»
8 - خيانتهاى آگاهانه، خطرناك است. «و تخونوا اماناتكم و انتم تعلمون» (هم زشتى خيانت و هم پيامدهاى بد آن را مىدانيد)
خيانت
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند: افشاى راز ديگران خيانت است.(92)امام على عليه السلام فرمودند: كسى كه امروزش بدتر از ديروزش باشد، به خود خيانت كرده است.(93)
امام صادق عليه السلام فرمود: اگر مؤمنى از شما درخواست كمك كرد و شما با تمام وجود براى او تلاش نكرديد، به خدا و رسول و مؤمنان خيانت كردهايد.(94)
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود: كسى كه به مال و خانواده مسلمانى خيانت كند، مسلمان نيست.(95)
در روايتى امام علىعليه السلام خيانت را قله نفاق معرفى مىكند.(96)
اگر در مقام مشورت حقيقت را نگوييم، خيانت كردهايم.(97)
اگر به هنگام قضاوت، به حق داورى نكنيم، خيانت كردهايم.(98)
كسى كه زكات مال خود را نپردازد، به خدا خيانت كرده است.(99)
اگر هنگام نمازجماعت، امام تنها براى خود دعا كند، به مأمومين خيانت كرده است.(100)
امام علىعليه السلام فرمودند: كسى كه براى پيروزى باطلى كمك بگيرد، جنايت و خيانت كرده است.(101)
خداوند خائنان را دوست ندارد و كيفر خيانت به سرعت به انسان مىرسد خائن در قيامت مدافعى ندارد.
«28» وَاعْلَمُواْ أَنَّمَآ أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللَّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ
و بدانيد كه اموال و فرزندانتان آزمايشى (براى شما) هستند و البتّه نزد خداوند (براى كسانى كه از عهدهى آزمايش برآيند)، پاداشى بزرگ است.
نكتهها:
محور بسيارى از لغزشهاى انسان و ريشهى بسيارى از گناهان از قبيل: معاملات حرام، احتكار، دروغ، كمفروشى، ترك انفاق، ندادن خمس وزكات، حرص و كارشكنى و سوگندهاى دروغ و تضييع حقوق مردم، گريز از ميدان جنگ، ترك هجرت و جهاد و...، علاقه به مال و فرزند است.پس اينها عامل امتحان و لغزشاند، آن گونه كه ابولبابه را (آيه قبل) به لغزش كشيد و براى حفظ مال و فرزندان خود، به همكارى با دشمن وادار كرد.
كسانى كه از مدينه به ابوسفيان خبر دادند كه مسلمانان براى تصاحب كاروان تجارتى آنان نيرو بسيج كردهاند، از مهاجرانى بودند كه در مكّه مال و فرزندى داشتند.(102)
قرآن با تعبيرات مختلفى به فتنه بودن مال و فرزند و دل نبستن به آنها و امكان انحراف به واسطهى آنها هشدار داده است، از جمله:
الف: امكان شركت شيطان در مال و فرزند انسان. «شاركهم فى الاموال و الاولاد»(103)
ب: افزونخواهى در مال و فرزند و آثار منفى آن. «تكاثر فى الاموال و الاولاد»(104)
ج: بازدارندگى فرزند و مال از ياد خدا. «لا تلهكم أموالكم و لا أولادكم عن ذكر اللّه»(105)
د: نجاتبخش نبودن اموال و اولاد در قيامت. «لن تغنى عنهم أموالهم و لا أولادهم»(106)
در آيه نكاتى به چشم مىخورد كه نشان مىدهد آزمايش مال وفرزند بسيار سخت و جدّى و پيروز شدن در آن بسيار مهم است، اوّلاً: آيه با جملهى «واعلموا» آغاز شده كه هشدار است. ثانياً كلمهى «انّما» نشان مىدهد كه آزمايش با مال وفرزند چون و چرا ندارد و حتمى است. ثالثاً خود مال وفرزند فتنه شمرده شدهاند، نهآنكه وسيله آزمايش وفتنه باشند.(107)
حضرت علىعليه السلام فرمودند: «لايقولنّ احدكم الّلهم انّى اعوذ بك من الفتنة لانّه ليس احد الاّ و هو مشتمل على فتنة»، هيچكس دورى از فتنه و آزمايش را نخواهد، زيرا همهى مردم بدون استثنا دچار آن مىشوند، بلكه دورى از لغزش و انحراف در آزمايشها را از خدا درخواست كند.
آنگاه حضرت دربارهى علّت و فلسفهى امتحانهاى الهى فرمود: «تا راضى از ناراضى مشخص شود و عوامل سعادت و شقاوت هركس در اعمال او مشخص گردد».(108)
پيامها:
1- علاقهى افراطى به مال و فرزند، انسان را به خيانت مىكشد. «لا تخونوا... و اعلموا...» و حتّى گاهى موجب دست برداشتن از اصول انسانى و دينى (امانت و اداى امانت) مىشود. (با توجّه به شأن نزول آيه قبل)2- مال و فرزند مىتوانند دو دام فريبنده باشند. «انّما اموالكم و اولادكم فتنة»
3- توجّه به پاداش بزرگ الهى، از اسباب دل كندن از دنيا و ترك خيانت است. «اَنّ اللّه عنده أجر عظيم»
4- مال وفرزند با تمام جاذبههايى كه دارند، در مقايسه با الطاف وپاداشهاى الهى ناچيز هستند. (در برابر «اموالكم و اولادكم»، عبارت «اجر عظيم» آمده است)(109)
«29» يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر تقواى الهى پيشه كنيد، خداوند برايتان فرقانى (قوّهى شناخت حقّ از باطلى) قرار مىدهد و بدىهايتان را از شما مىپوشاند و شما را مىآمرزد و خداوند صاحب فضل وبخشش بزرگ است.
نكتهها:
وسيله و معيار شناخت حقّ از باطل متعدّد است، از جمله:الف: انبيا و اولياى الهى؛ چنانكه پيامبرصلى الله عليه وآله را فاروق ناميدند(110) ويا در حديث مىخوانيم: «مَن فارق عليّاً فقد فارق اللّه»(111) هر كس علىعليه السلام را رها كند، خدا را رها كرده است.
ب: كتاب آسمانى؛ كه با عرضه امور به آن مىتوان حقّ را از باطل تشخيص داد.
ج: تقوا، زيرا طوفان غرائز و حبّ و بغضهاى همراه با بىتقوايى، مانع درك حقايق است.
د: عقل و خرد؛ كه بدون آن نمىتوان حتّى به سراغ وحى رفت.
فرقان و قدرت تشخيص حقّ از باطل، حكمت و بينشى خدادادى است كه به اهل تقوا داده مىشود و به علم و سواد و معلومات وابسته نيست.
به گفتهى تفسير كبير فخررازى، «تكفير سيّئات»، در آيه پردهپوشى در دنيا و «مغفرت»، رهايى از قهر خدا در آخرت است و به نوشتهى تفسير نمونه، «تكفير»، محو آثار اجتماعى و روانى گناه و «مغفرت»، بخشايش نسبت به عذاب دوزخ است.
كسانى كه تقوا داشته و تمايلات نفسانى را كنار بگذارند، قوّهى تشخيص حقّ به آنها عطا مىشود. چنانكه در آيهى ديگرى مىخوانيم: «اتّقوا اللّه و يعلّمكم اللّه»(112) از خدا پروا كنيد، خداوند شما را آگاه مىكند و به يادتان مىآورد. گويا روح همچون آينهاى است كه تقوا غبار را از آن مىزدايد و نور حقّ در آن منعكس مىشود، چنانكه حضرت علىعليه السلام تقوا را دارو و درمان دلها، نور و بينايى كوردلىها و شفا و وسيلهى اصلاح قلب، تطهير جان، امنيّت ترسهاى درونى و روشنشدن تاريكىها مىداند،(113) و بر عكس، حرصها و طمعها سبب لغزش خردها مىشود، حضرت علىعليه السلام مىفرمايد: «اكثر مصارع العقول تحت بروق المطامع»(114) بيشتر لغزشگاه خرد، زرق و برق طمعها مىباشد.
حقيقت سرايى است آراسته هوا و هوس گرد بر خاسته
نبينى كه هر جا كه برخاست گرد نبيند نظر، گرچه بيناست مرد
پيامها:
1- اگر تقوا داشته باشيم، در آزمايش مال و فرزند، خداوند ما را كمك مىكند كه چگونه برخورد كنيم. «اموالكم و اولادكم فتنة... ان تتّقوا اللّه يجعل لكم فرقانا»2- عملكرد انسان، در بينش او تأثير دارد. كسى كه تقوا دارد، علاوه بر علم، فطرت، عقل و تجربه، خداوند بصيرت و شناخت ويژهاى به او مىدهد. «ان تتّقوا اللّه يجعل لكم فرقانا»
3- تقوا، هم عامل شناخت صحيح، «فرقان» هم مايهى آبرو و حيثيّت اجتماعى، «يُكفّر عنكم» و هم سبب مغفرت اخروى است. «يغفر لكم»
4- اعطاى بصيرت ويژه به پرهيزكاران و بخشايش گناهان آنان، تفضّلى از جانب خداوند است. «يجعل لكم فرقانا... واللّه ذو الفضل العظيم»
«30» وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَ يَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ
و (به ياد آور) زمانى كه كافران دربارهى تو نقشه مىكشيدند تا تو را زندانى كنند، يا تو را بكشند يا (از مكّه) تبعيد كنند. و آنان نقشه مىكشيدند و خدا هم (با خنثى كردن توطئههاى آنان) تدبير مىكرد و خداوند، بهترين تدبيركنندگان است.
نكتهها:
«مَكر»، به معناى تدبير، چارهانديشى، طرح و نقشه است.اين آيه اشاره به «ليلة المبيت» و توطئهى كفّار براى قتل رسول خداصلى الله عليه وآله دارد كه آن حضرت از طريق جبرئيل آگاه شد و علىعليه السلام به جاى او در بستر خوابيد و پيامبر شبانه از خانه خارج شد و به غار ثور رفت و از آنجا به مدينه هجرت كرد.
ضمناً در شب هجرت، چون علىعليه السلام حاضر شد جان خود را فداى پيامبر كند، آيه «ومن النّاس مَن يَشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه»(115) در مورد حضرت علىعليه السلام نازل شد.(116)
سه طرح و نقشهاى كه براى مقابلهى كفّار با پيامبرصلى الله عليه وآله در آيه مطرح شده، محصول جلسهى مشركان در «دار النَدوه» بود و بالاخره نقشهى قتل را تصويب كردند كه از هر قبيله يك نفر آماده شود و دسته جمعى حمله كرده، پيامبر را بكشند تا بستگان آن حضرت نتوانند براى خونخواهى، با همهى قبايل درگير شوند.
اين آيه، ممكن است با توجّه به آيهى 27 همين سوره باشد كه فرمود: به خدا و رسول خيانت نكنيد و اگر خيانت كنيد، با تدبير الهى رسوا مىشويد.
چه بسا خداوند امور مهمى را با موجود ضعيفى انجام مىدهد و يا توطئههاى بسيار بزرگى را با آن خنثى مىكند؛ فرزند آدم از كلاغ آموزش مىبيند، مرگ سليمان با موريانه كشف مىشود، بلقيس با هدهد دعوت مىشود، فيل سواران ابرهه، با پرندگان كوچكى به نام ابابيل و نمرود با پشه نابود مىشوند، و توطئهى كفّار مكّه با عنكبوتى خنثى مىشود. اينها همه براى نشان دادن نهايت ضعف و ناتوانى بشر در برابر قدرت بىپايان الهى است.
پيامها:
1- يادآورى امدادهاى الهى و خطرهايى كه خدا از ما دور كرده، مايهى آرامش و قوّت قلب است. «و اذ يمكر بك...»2- زندان و ترور و تبعيد، ابزار دست جبّاران تاريخ براى مقابله با حقّ است. «ليثبتوك أو يقتلوك...»
3- كفر، انسان را تا حدّ پيامبركشى مىكشاند. «الّذين كفروا... يقتلوك»
4- در مقابل سخن حقّ، هيچ دليل و منطقى وجود ندارد. كافران به جاى حلّ مسئله و پذيرش حقّ، براى حذف موضوع حقّ و مردان حقّ اقدام مىكنند. «الّذين كفروا ليثبتوك او يقتلوك او...»
5 - توطئهى كفّار عليه مسلمانان هميشگى و حمايت خداوند هم از آنها دائمى است. «يمكرون و يمكر اللّه» (چنين نيست كه هميشه دشمنان به اهداف خود برسند، خداوند با تدبير خود، توطئههاى آنان را خنثى مىكند.)
6- هركه با طرفداران حقّ حيله كند، با خداوند طرف است. «يمكرون و يمكر اللّه»
7- خداوند، حامى كتاب و اولياى خويش است و با تار عنكبوت، اشرف مخلوقات را حفظ مىكند و بزرگترين توطئهها را خنثى كرده، مسير تاريخ را عوض مىكند. «واللّه خير الماكرين»
8 - هر جا لازم باشد، خداوند اولياى خود را از توطئهها آگاه مىكند. نقشهاى را كه مىخواستند كسى نفهمد، همهى دنيا فهميدند. «واللّه خير الماكرين»
پي نوشت ها :
84) تفسير اطيبالبيان.
85) تفاسير مجمعالبيان، صافى و نمونه.
86) تفاسيرمجمعالبيانوالميزان.
87) ملحقات احقاقالحقّ، ج 14، ص 564.
88) بقره، 187.
89) تفسير نورالثقلين.
90) تفسير نمونه.
91) كافى، ج2، ص104.
92) بحار،ج74،ص90.
93) غررالحكم.
94) كافى، ج2، ص362.
95) الاختصاص، ص248.
96) غررالحكم.
97) معانى الاخبار، ص 208.
98) معانى الاخبار، ص208.
99) دائم الاسلام، ج1، ص247.
100) الفقيه، ج1، ص400.
101) غررالحكم.
102) تفسير الميزان.
103) اسراء، 64.
104) حديد، 20.
105) منافقون، 9.
106) آلعمران، 10.
107) تفسير راهنما.
108) نهجالبلاغه، حكمت 93.
109) اكنون كه اين سطرها را مىنويسم، شب عاشوراى حسينى است كه امام حسينعليه السلام همه چيز خود را در يك روز با خدا معامله كرد و داغهايى ديد كه هر يك به تنهايى كافى است تا انسانى را از پا در آورد، ولى آنچه امام را در برابر تمام حوادث استوار كرد اين بود كه آنها را در برابر خداوند ناچيز ديد. حتّى وقتى كودك شش ماههاش را در برابرش شهيد كردند، فرمود: «همين كه خداوند ناظر بر اين صحنه است، مرا كافى است». وحضرت زينبعليها السلام عصر عاشورا كه بدن قطعه قطعه شده برادرش امامحسينعليه السلام را ديد فرمود: «خداوندا! اين قليل را از ما قبول كن». و در مجلس يزيد نيز فرمود: «آنچه در كربلا ديدم، جز جميل و زيبايى از خداوند چيزى نبود».
آرى، با ايمان به كم بودن و عارضى بودن دنيا و ايمان به بزرگى و اجر عظيم نزد خداوند، مىتوان با سختترين حوادث مقابله كرد.
110) تفسير فرقان.
111) ملحقات احقاقالحقّ، ج4، ص 26.
112) بقره، 282.
113) نهجالبلاغه، خطبه 189.
114) نهجالبلاغه، حكمت 219.
115) بقره، 207.
116) تفسير نورالثقلين.
/ع
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}